• وبلاگ : تشنه وصل!
  • يادداشت : تا بيايي...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بي نام 
    هرچه ميخواهد دلم از حق تمنا ميکنم ..........خاطرم جمع است ميدانم که صاحبخانه کيست
    مراد از گل اگر رنگ است آن رخسار هم دارد
    باز آمدنت نيست چورفتي رفتي

    من طبيبا ز تو بر خويش خبردار ترم

    که مرا سوز فراق است و تو گويي که تب است

    آنقدرها که ياد ما نکني

    آنقدر ياد کرده ايم ترا

    اي باد صبح آهسته تر ترسم خبردارش کني

    آشفته سازي سنبلش وز خواب بيدارش کني

    ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست

    حال هجران تو داني که چه مشکل حاليست

    يار در سينه نهان بود نمي دانستم

    دل به سويش نگران بود نمي دانستم

    هنوز عشق تو جاريست به رگهاي تن من